قدرت جیم براون با وجود تمام مهارتهای ورزشیاش، تمام سنگینیهایی که برای فعالیتهای اجتماعیاش به ارمغان آورد، از مقاومت تسلیمناپذیر او در برابر تعاریف محدودی که جامعه آمریکا بر شهروندان سیاهپوستش و در مورد او ورزشکاران مرد سیاهپوست تحمیل کرده بود، نشأت گرفت.
قدرت طنین انداز نه. این همان چیزی است که جیم براون مجسم کرد.
براون که روز پنجشنبه در 87 سالگی درگذشت، زندگی ای را سپری کرد که به قصیده ای برای تعیین سرنوشت خود در برابر نژادپرستی خشن تبدیل شد. او حاضر نشد با آنچه دیگران می گویند می تواند تبدیل شود محدود شود. او خواستار آن بود که در کمال خود دیده شود، به عنوان یک انسان کامل، با تمام جوانب خود شناخته شود. مطابق با این آرزو، ادای احترام به دستاوردهای او بدون توجه به عیوب عمیق او نمی تواند به اندازه کافی انجام شود.
اما ما از اینجا با زندگی براون در ورزش شروع می کنیم، زیرا حرفه او به عنوان یک ورزشکار واقعا منحصر به فرد بود.
در کالج در سیراکیوز، براون در زمین فوتبال به اندازه تعداد کمی تا به حال تسلط داشت. اما این همه ماجرا نیست. او در دو و بسکتبال نامه می نوشت. و در ورزش چوگان، او یک آمریکایی کاملاً آمریکایی شد و یکی از بزرگترین ورزشکارانی بود که تا به حال به این ورزش پرداخت.
او به عنوان یک دونده برای کلیولند براونز، آمارهای شگفت انگیزی را به دست آورد. براون در 9 فصل حضورش هرگز بازی را از دست نداد. او سه جایزه MVP لیگ و یک عنوان NFL را به دست آورد. میانگین 104.3 یارد راشینگ او در هر بازی هنوز یک رکورد است.
آمار تنها بخشی از داستان او را بیان می کند. سبک بازی او – تهاجمی، سرسخت و زیرک – تقاضای منحصر به فردی در دفاع داشت. او قرار نبود این کار را برای آنها انجام دهد. او به جای بیرون آمدن از محدوده زمانی که نزدیک به کنارهها حرکت میکرد، به میدان رفت و مدافعان را جرأت کرد تا او را پایین بیاورند و حریف را مجبور کرد تا با تمام قدرت، سرعت و بدن 230 پوندی او مقابله کنند.
او خواستههای مشابهی را از آمریکا مطرح کرد، از محاصره شدن خودداری کرد و در برابر انگیزه جامعه برای مسطح کردن انسانیتش مقاومت کرد. چنین جسارتی به فوتبال او پایان داد.
در سال 1966، در حالی که او به عنوان یک بازیگر هالیوود در فصل خارج از فصل به دنبال یک حرفه نوپا بود، در حال فیلمبرداری «دوجین کثیف» در انگلستان بود که هوای بد تولید را کند کرد.
این دوره ای بود که در آن صاحبان تیم در ورزش های حرفه ای مرتباً به دنبال تسلط بر بازیکنان بودند. این که چنین تهاجمی اغلب با نیروی اضافی بر بازیکنان سیاهپوست وارد می شد، بخشی از دلیلی بود که بیشتر آنها برای حقوق خود تلاش نکردند. اما براون مثل اکثر بازیکنان نبود. زمانی که آرت مدلل، مالک کلیولند متوجه شد که تاخیرهای فیلم باعث می شود براون به کمپ تمرینی دیر بیاید، او تهدید کرد که به ازای هر روز از دست دادن ستاره تیمش جریمه خواهد کرد.
براون به خوبی از این تهدید استقبال نکرد. او آن را توهینی به حدی شدید دانست که تصمیم گرفت دیگر اجازه ندهد مدلل از خدمات او بهره مند شود. او در سن 30 سالگی هنوز در اوج دوران حرفه ای خود بود و از یک فصل MVP خارج شد که در آن 1544 یارد و 17 تاچ داون دوید. اما او حاضر نشد با او مانند چرخ دنده دیگری در ماشینآلات NFL رفتار شود که در اواسط دهه 1960 به دوران جدیدی از محبوبیت رسید. کنفرانس خبری گذاشت و بازنشسته شد. قرار نبود تحت فشار قرار بگیرد یا به او بی احترامی شود.
اصرار براون بر مقاومت در برابر قدرت بسیار فراتر از مطالبات صرفاً برای خود بود. او در خط مقدم موج فعالیت ورزشکاران بود که به تعریف ورزش در دهه 1960 کمک کرد.
در زمستان 1964، براون در عصری که کاسیوس کلی برای عنوان سنگین وزن، سانی لیستون را شکست داد، پس از مبارزه با مالکوم ایکس، خواننده سم کوک و کلی، که بعدها به نام محمد علی شناخته شد، ملاقات کرد. این چهار مرد شب را صرف بحث در مورد راه هایی کردند که می توانند به بهترین شکل با نژادپرستی مبارزه کنند.
در تابستان 1967 او علی، بیل راسل، لو آلسیندور (کریم عبدالجبار آینده) و دیگر ورزشکاران برجسته سیاه پوست را به کلیولند احضار کرد. علی عنوان سنگین وزن خود را از دست داده بود و به دلیل اعتراض به جنگ ویتنام با امتناع از اعزام به ارتش، با زندان مواجه شد. براون و دیگران به توضیحات علی در مورد قصدش گوش دادند و سپس قهرمان بوکس را به حمایت غسل دادند.
براون به سخنگوی معروف Black uplift تبدیل شد. او سازمانی را تأسیس کرد که تحرک اقتصادی سیاه پوستان را ترویج می کرد، که به نظر او راه قدرتمندتری برای ایجاد تغییر نسبت به اعتراضات خیابانی بود. او بنیاد Amer-I-Can را راهاندازی کرد که به افراد در باندها و زندانها کمک میکند تا زندگی خود را اصلاح کنند.
عجب زندگی ای. و چه بیانیه ای با آن زندگی. اما هیچ قهرمان کاملی وجود ندارد. براون در تمام مواقعی که از تسلیم شدن به قدرت و تمام فتوحات ورزشی خود امتناع کرد، همچنین مردی ناقص بود. از دهه 1960 تا 1990، او چندین بار به دلیل رفتار خشونت آمیز دستگیر شد، که برخی از این موارد شامل اتهامات مربوط به کتک زدن زنان بود.
او هرگز به یک جنایت بزرگ محکوم نشد، اما این اتهامات به مشکلاتی اشاره داشت که او را تحت الشعاع قرار داد. او در سال 2002 به Sports Illustrated گفت: «من قطعاً میتوانم عصبانی شوم و در گذشته این عصبانیت را بهطور نامناسبی از بین بردهام. “اما من این کار را با مردان و زنان انجام داده ام.”
در میان حسنا، جنبه های نگران کننده زندگی او را نباید نادیده گرفت. از طریق مقاومت خود، او خواستار آن شد که به عنوان یک انسان کاملاً انسانی دیده شود، همه اجزای وجود او به آن اذعان داشتند، و ما باید او را در مرگ چنین ببینیم.