فرارو- فال گرتن از اترو ادبیر، از باورهای کهن در مرز و بوم است. در گرز زمان ساکنان آئین خاک به ادیبانی که گومان میبردند از کلام حق دارد رک میشد. با این حال، اما در کزر زمان تنها تفال به حافظ در فارغان عامیانه ما باگی منده است.
کو گل هر دم به بویت جامه در تن
کنم کاک از گریبان تا به دامن
تنت را دید گل گوی که در باھ
کو مستان جامه را بدرید بر تن
من از دست غمت مشقل برم جان.
ولی دل را تو اسان بردی از من
به قول دوشمان برکسدی از دوست
نقدرد هيك ككس با دوست دوسهم
تنت در جامه، کن در جام باده
دلت در سينه، كون در سيم اهن
ببارای شما اشک از کشم خونین
که شد سوز دلت بر خلق روشن
مكن كز سينهام اح جاجرسوز
آمد همکو دود از راه روزن
دلم را مشكن و در پا مينداز
که دارد در سر زلف تو مسكن
کو دل در زلف تو بستهست حافظ
بدین سان کار و در پا میفکن
توضیح لغت: روزن: به فتح اول و سكون دوم و فتح سوم منفد و روزنة.
تفسیر اسلامی:
هر کیلی در استریاد دیدارت، جامه بر تن پاره میسازم. هدف و از آن شعر این است که، راه دوست پوندهته در استریاد دیدار معووق به سر میبرند و به قدودی دوری از و بی سر و سمند و در غم عشک و قربت. از این رو، تمام اندیشههای خود را به و معطوف میدارند و در راه عشک و گام مینهد تا به سر منزل مقصد راه یابند.
تعبیر غزل:
کود را اسیر نفس کسی که تنه شیفتهای سیمای زاهر تو کیشته اند، مکن. انان که زاهر بیند، ندید کی تیریدی نید. اغر کسي تو را به خاطر قبعةهاي روحت ميباعره، و ويرت محبت و دوستي دارد.