لینسکی، که در آن زمان 15 ساله بود، در مقابل کیت وینسلت، به عنوان نوجوانی که برای قتل مادرش توطئه می کند، انتخاب شد. او در این نقش هیجانانگیز است، با اخمهایی که سلولوئید را میسوزاند و انرژی تاریک و مضری دارد. این تمایل به زنان با زندگی درونی آشفته، زنانی که بر هنجارهای اجتماعی فشار می آورند – از همان ابتدا وجود داشت.
با این حال، برای مدت طولانی، هالیوود آن را نادیده می گرفت. لینسکی پس از اتمام دبیرستان و تحصیل در کالج در نیوزیلند ابتدا به لندن و سپس در سال 2000 به لس آنجلس نقل مکان کرد، جایی که یک دهه را در نقشهای مکمل آنوداین در فیلمهای رایج (“خانه شیرین آلاباما”، “کایوت زشت”) گذراند. و گاه به گاه مستقل (“شیشه شکسته”). عوامل بازیگری و نماینده خودش او را به عنوان خواهر، خواهرخوانده، دوست و به طور واضح تر به عنوان همسایه شهوانی چارلی شین در «دو و نیم مرد» می دیدند.
او در آن سالها لاغر بود، اگرچه شاید آنطور که صنعت ترجیح میدهد لاغرتر نبود: فیلمنامههایی که دریافت میکرد معمولاً برای «دوست چاق یا آدم چاق شوخی» بود. “یک چیزی بود که خواندم که در آن شخص در هر صحنه یک آب نبات داشت.”
در 20 سالگی، او تقریباً هرگز به عنوان سوژه داستان خود و یا یک موضوع میل دیده نمی شد، که عجیب به نظر می رسید. او خجالتی بود، بله، اما کسل کننده و مورد بی مهری نبود. او گفت: «در زندگی خودم، درام های عاشقانه زیادی داشتم. مجرد ماندن برای من غیرممکن بود. تایپسازی بهعنوان گلهای دیواری و سرشاخهها او را گیج میکرد.
او گفت: «این نوعی قطع ارتباط عجیب بود. وقتی برای بازی در نقش این آدمهای بیحوصله شرکت میکردم، احساس میکردم دارم وانمود میکنم.»
پس از دو سال به عنوان یک سریال به طور منظم در “دو و نیم مرد”، او درخواست کرد تا به یک شخصیت تکراری تنزل یابد به این امید که ممکن است نقش های مهم تری را دنبال کند. او زمان بیشتری را جلوی دوربین میخواست – کمتر به دلایل خودپسندی تا به این دلیل که به بازیگرانی که هرگز تمام روز را نمینشستند حسادت میکرد. و او می خواست خود را با چند وجه بیشتر به زنان بسپارد.